کانون وبلاگ نویسان شهرستان حاجی آباد

این روزها

که دلم برای خدا پرپر می زند

مشتی از حرف های تازه تر می زند

تا دیروز خدای من سنگ بود

ساکت و آرام

اما این روزها

خدای من راه می رود

حرف می زند

از همسایه حال مرا می پرسد

با دست خود برایم آش می آورد

در لیوانم چای

و در دلم قند می ریزد

این روزها

بقدری در دلم خداست

که فرصت دیدنش را دارم

فرصت یک فنجان چای خوردن با او




نوشته شده در جمعه 91 خرداد 12ساعت ساعت 5:38 عصر توسط سفیرحاجی آباد| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin